zahra

no comment

zahra

no comment

اگه غول چراغ افسانه نبود...

دیدین گاهی وقتا یه آرزوهایی دارین که هیچ راهی واسه رسیدن بهشون نیس...یا لااقل شما نمی دونین و خیلی بعید به نظر میرسه؟

آره همون آرزوهای غیرممکن. منظور من هموناس.

اون وقت دلتون چی می خواد؟

بچه که بودم دلم می سوخت که چرا اینجا که ما هستیم پاپانوئل نداره... ولی حالا فقط دلم غول چراغ می خواد...

مسخره است ولی چشاتونو ببندین و هرچی می خواین به غول چراغ بگین...اجی مجی لاترجی

امتحان

سلام...

شاید یکی بگه چه سلامی چه علیکی!!(هرچند که واسم مهم نیسُ

...بیش از این حرفا کلافه ام)

کسی می دونه چرا امتحانای خدا اینقدر سخته؟! تازه شرایط هم واسه همه یکسان نیس...یعنی تو نمی تونی خودت را با کس دیگه ای مقایسه کنی...حتی با خودت

نمی دونم ...فقط می دونم که خیلی دوستت دارم و شاکرم

نمی دونم چرا برگشم اینجا...شاید واسه مرور خاطره هام...روزهای مهم زندگی...

یه اتفاقاتی داره می افته که باعث شده برگردم به عقب...دیدن آدم های قدیمیُ...شنیدن یه موزیک...سرزدن به سایت های قدیم...همه و همه باعث میشه که برگردم به عقب حتی واسه یه لحظه....

خدارو شکر الان که اینجا هستم از بازگشت به عقب نمی هراسم...گذشته من با همه خوبی هاش و بدی هاش مال منه....

همه چیز آرومه

اول یه نفس عمیققققق

سلام

این چند وقت دو تا آهنگ شنیدم که بی نظیره....به تمام معانی دوسشون دارم...اول دومیشو بگم؟ اگه هسمر جان بنده اینجا بودن می فرمودند که: خیر همون اولیشو بگو

اولیش که آهنگ الکی سیاوش ه...الکی الکی آدمو دیوونه خودش می‌کنه...تازه اصلنم الکی نیس، کلی هم راستکیه...حرفهای خودمونه با یه بیان خودمونی

دومیش هم این آهنگه همه چیز آرومه است. این یکی را کاملن اتفاقی شنیدم ولی خودمونیم این آهنگ چقدر آرومه...از ویدیوش خیلی خوشم نیومد...لوس بود یه کم...اما خود آهنگ بی نظیره.

خلاصه این که کلی ذوقمندیم که دوتا آهنگ پیدا شده که از ته ته دل منه....

یه چیزی بگم؟

می گم:

اینقد این چند وقته کم میام نت، الان احساس آدمیو دارم که به یه دوست قدیمی رسیده که می خواد تند تند براش حرف بزنه. اما کم کم باید برم. ایندفعه سعی می کنم زود بیام

امروز

یه مطلبی خوندم در مورد گذشته و خاطراتش. تا چند وقت پیش من همیشه تو خاطرات گذشته بودم و فکر کردن در موردشون و گاهاْ صحبت در مورد اونها شده بود بخش اصلی زندگی من. نمی گم بد بودُ نه اصلاْ...اتفاقاْ شیرینی خاص خودشو داشت. تکرار لحظه ها توی ذهنم باعث می‌شد که روزای قدیم هیچ وقت قدیمی نشن و مثل همون روزا رنگی و شاد باشن. هرچیری که مربوط به قبل بود شادم می کرد. یه عکس، یه هدیه و ...

حدود یک سال پیش بود که اتفاقاتی افتاد شبیه قصه. من فهمیدم که گذشته هنوز با منه. نزدیکم ه، همسایه ی منه...

اما در کمال ناباوری، اون گذشته از من نبود. امروز ه  دیگران بود و منتظر آینده ای روشن.

گذشته را رها کردم. چشمامو که باز کردم دیدم امروز من از هر گذشته ای شیرین تر ه. 

به فکر روزهایی که در انتظارم هستن، هستم. نمی گم همه چیز عالیه، نه...منتهی نواقص در حدی است که با یه کم تلاش برطرف میشه.

امروزم را می بینم و از هرچیز که بوی گذشته را میده، بی تفاوت می گذرم...



یلدا

می دونم می دونم میدونم...اینجا هم با تاخیر رسیدم...فردای یلدا اومدم.

اما این خودش یه معنی قشنگ داره، یلدا هم گذشت.

این مناسبتهارو کلی دوس می دارم. فکر کنم بعدی دیگه جهارشنبه سوری باشه، البته اگه اشتباه نکنم.

خلاصه این که یلدا با همه قشنگیاش اومد و رفت. اما خوب کلی خاطره واسمون گذاشت.

بنده به اتفاق هسمر جان از خرید که برگشتیم، با ماشینی مواجه شدیم که نمی خواست یلدا تنها باشه...تصمیم خودشو گرفته بود...روشن نمی شم تا اینجا پیش من بمونید.

یلدای دیشب برفی نبودولی سردی قشنگی داشت.

دیدن مردم از کنار خیابون جلوه قشنگی داشت. بابایی ها اغلب شیرینی دستشون بود و سعی می کردن هر جه سریع تر برن خونه. یه آقایی اومد کمک ما گه تا بچه هاش زنگ زدن و سراغ سبزی پلو را گرفتن، ما رو گذاشت و ...یلداش مبارک.

تا حالا به یلدای تهنایی فرک کردین!!(من باز زبونم عوض شد!!) غیر ممکنه که بخواین بیدار بمونین. من فکر کنم که من لج کنم و از غروب بخوابم...اینو گفتم که یادمون باشه بلندی یلدای تاریک و تار را میشه در کنار هم جشن گرفت...همیشه پیش اونایی باشید که دوسشون دارید.

اولین روز دی ماه مبارک....

خدا حفظت کنه عشقم

سلام سلام سلام

سلام به روزهایی که بیشتر وقتم اینجا می‌‌گذشت. کلی روز خوب با یه عالم خاطرات خوب...بلاخره بعد از چند وقت اومدم اینجا یه سری بزنم و برم که این آهنگ حوشگل شهرام صولتی یادم اومد. این آهنگه خوگشل شده آهنگه من و آگایی و از اونجا که ما بی شباهت به مارکوپولو نیستیم، این آهنگو مدام تو راه گوش میدیم. کلی دوسش دارم.میزارمش اینجا:


از این بهتر نمی شه بود
چه با هم خوب و یک رنگیم
اگر هر لحظه می خوامت
بذارش پای دلتنگی
تویی چشم و چراغ من
تویی آروم جون من
رفیق خنده و گریه
شریک آب و نون من

خدا حفظت کنه عشقم
خدا حفظت کنه جونم
جدا از هم نمی شه موند
نه می تونی نه می تونم
خدا حفظت کنه عشقم
برای باقی عمرم
دعا کن تا خدا ما رو
نگه داره برای هم

یه عالم آرزو داری
یکی از آرزوهاتم
برام با ارزشه خیلی
اگر گاهی تو رویاتم
تحمل می کنم مرگو
به شرطی که تو هم باشی
دلم می خواد که روز و شب
فقط پیش خودم باشی

بگو آینده مال ماست
به حرفت شک نمی یارم
بگو بین خودم با تو
دیگه فرقی نمی ذارم

خدا حفظت کنه عشقم
خدا حفظت کنه جونم
جدا از هم نمی شه موند
نه می تونی نه می تونم
خدا حفظت کنه عشقم
برای باقی عمرم
دعا کن تا خدا ما رو
نگه داره برای هم

تند تند باید رفت

نمیدونم چرا همه چیز داره تند تند پخش می شه!!!

همه چیز با تفکرات قبلی من فرق می کنه، ولی در جای خودش بی نقصه!

آقا من یه سوال دارم...ما همیشه واسه زندگیمون برنامه ریزی می کنیم و یه سری اهداف واسش تعیین می کنیم. واسه رسیدن به اون اهداف یک سری معیار هم می زاریم. اما یک دفعه همه چیز تغییر می کنه!!!

آخه واسه ی چی!!! من طفلک کلی از این ذهن کوچیکم کار کشیده بودم...