zahra

no comment

zahra

no comment

اگه کوسه ها آدم بودند

:دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای ” کی ” پرسید

اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟

آقای کی گفت : البته ! اگر کوسه ها آدم بودند

توی دریا برای ماهیها جعبه های محکمی میساختند

همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند

مواظب بودند که همیشه پر آب باشد



هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند



برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد



گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند



چون که گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است !



برای ماهی ها مدرسه میساختند



وبه آنها یاد میدادند



که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند



درس اصلی ماهیها اخلاق بود



به آنها می قبولاندند



که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است



که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند



به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند



و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند



آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میآیید



اگر کوسه ها ادم بودند



در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت



از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند



ته دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان



شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند



همراه نمایش، آهنگهای محسور کننده یی هم مینواختند که بی اختیار



ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند



در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت



که به ماهیها می آموخت



“زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود”

نظرات 4 + ارسال نظر
هادی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:02 ق.ظ http://autobloghadi.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ نوشته هایت
اجازه میدهیدلینکتان کنم....اگه وقت کردی به لینک من هم بیا..

پرستش٬ عالی ترین احساس دوست داشتن است...(یادگاری)

سلام و تشکر
همه دوست داشتنها از روی عادت شده، حتی عالی ترین نوعش

محبوبه دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.sshana64.blogfa.com

سلام زهراجان
ببخشید به خدا.خیلی دوست دارم آپ کنم اما هنوز مطلب مناسبی به ذهنم نرسیده که بنویسم .آخه میخوام مطلب از خودم باشه.
اما از تو خیلی ممنونم و می بوسمت که همیشه میای و به من سر میزنی.

سلام به تمبل خانم!!!
باز خوبی که سر می‌زنی به من...
باشه صبر می‌کنم ارزشش را داره

آخرین برگ پاییزی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ب.ظ http://bargrizan.blogsky.com

سلام زهرا خانم
خوش به حال شما که راس ساعت ۱۲ شب خیلیا بهت تبریک گفتن
من که دیروز تولدم بود حتی بابا مامانم هم یادشون رفته بود
هیچ کس من رو دوست نداره

سلام ...
آره من واقعن واسه داشتن این عزیزام شاکرم.
تولد ۲۶ سالگیت مبارک...این دنیا واسه داشتن ما شهریوری ها به خودش می‌باله باور کن ...اصلن جون خودم...
وبلاگ قدیمت را بیشتر دوس داشتم...ولی حذف شد!
روزهای خوب در انتظارته...یه ذره صبر کن
بازم میگم تولدت مبارک

آخرین برگ پاییزی سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:16 ب.ظ http://bargrizan.blogsky.com

وبلاگ قدیمی من؟

وای وای وای ...ببخشید....اشتباه از من بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد