zahra

no comment

zahra

no comment

همینطوری

یک عالمه حرف دارم که می خوام همشون را بگم.

منتهی نمی تونم. نمی دونم چی بگم یا چه جور بگم...می ترسم...دنبال واژه می‌گردم.

مخاطبام ازم دورن...می خوان که دور باشن....

اونقدر دور باشند که نجواهای منو نشنون و من را مجبور کنند که فریاد بزنم

اما اونها که بهتر از کسی میدونند من شهامتش را ندارم.

نمی تونم فریاد بزنم...

خواهش می کنم سر تو بیاری نزدیک تر...نمی خوام صدای شکسته شدنم را همه بشنوند

********

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد