zahra

no comment

zahra

no comment

چه حقیر است این عشق
گر بماند به میان من و تو ,
خود بمیرد در خود
گر ببندد در خود ,
و بماند به میان من و تو .
عشق در بسته
ناسزایی است به عشق همگان .
او که سیبی را دوست می دارد ,
به همه عشق می ورزد .
که همه از گوهر یکتایند .

من به خوبی می دانم
که ورای من و تو
هستی هست .
عشق ما می میرد , مگر آزاد شود
رفتنت رنج من است .
پس رهایت خواهم کرد ,
که تو را آزاد دوست می دارم .



پائولو کوئیلو      

رفتار من عادی است

رفتار من عادی است

اما نمی دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هرکس مرا می بیند

از دور می گوید :

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری!

اما...



قیصر امین پور

ادامه مطلب ...

تشکر

از دوست خوبم آقا رضا  که کلی به من کمک کرد تا این دنیا این شکلی بشه،یه عالمه ممنونم

چه احساس خوبی دارم وقتی این روزا دیوونه بازی در می آرم...وقتی آدمایی که دوسم دارن با چشمای نگران نگاهم میکنن...اما دیگه باید تموم شه.باید بفهمم که مشکلات من واسه خود منه،ولی آخه من اینقدر قوی نیستم.باید تلاش کنم.

آخه خدا جون گوش کن:...

نمیشه حرف زد.تو تنهایی بغض جای خنده های زورکی را می گیره.تازه آدم میفهمه که چقدر اوضاعش وحشتناکه

موضوع اینه که من همیشه منتظر یه فرصتی بودم تا جبران کنم،اما حال که فرصت پیش اومده اصلا نمیتونم  شاید اصلا نباید!!

چقد سخته بعد از چند سال فرصت پیش بیاد و نتونی کاری بکنی

 

سلام.

اینجا از امروز یه دفتر یادداشته...شایدم یه دنیای خالی که میتونم توش فریاد بزنم،آواز بخونم،گریه کنم،فدم بزنم


به دنیای من خوش اومدین

یک شب در فرودگاه

یک شب در فرودگاه زنی منتظر پرواز بود و هنوز چندین ساعت به پروازش مانده بود.زن برای این که یه جوری این وقت را پر کند به کتابفروشی فرودگاه رفت کتابی گرفت ،سپس پاکتی کلوچه خرید و در گوشه ای از فرودگاه نشست.زن غرق مطالعه بود که ناگاه متوجه مردی شد که در کنار او نشسته بود.و بدون هیچ شرم و حیایی یکی دو تا از کلوچه های او را برداشت و شروع به خوردن کرد.زن برای این که مشکل و ناراحتی پیش نیاد

ادامه مطلب ...

شاید اگه بدونه که منم حس و حال اون را دارم،شاید یک کم آروم تر شه.اگه بفهمه که تا صبح بیدار بودم شبایی که اوون نخوابیده،اگه بفهمه وقتایی که تو خیابون پرسه می زده،فقط و فقط به ظاهر تنها بوده تو یه خیابون دیگه من هم چشمامو به آسفالت دوخته بودم....

چقدر آروم می شه اگه بدونه من هم پنجره را باز میزاشتم تا سرما بخورم...

کاش میدونستی ،اونوقت عذاب من هم کمتر می شد



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک روز ، یک نفر ، یک جا

بعضی وقتها ما نمی تونیم چیزی بگیم.فقط از قوانین پیروی می کنیم.اما مطمئن باشید که این فقط برای یک دوره زمانی است.و بعد...