zahra

no comment

zahra

no comment

چله شکن

می خواستم چله شکنی کنم...نفهمیدم چطور چله نشین شدم!!!


بازدید

امروز رفتم بازدید...در واقع این اولین بازدید من بود که دانشجو نبودم.


دیروز کلی استرس داشتم. آخه موضوعش واسه من عجیب بود! چیزی ازش نمیدونستم

خلاصه اینکه ظرف کمتر از نیم ساعت (حین راه) اطلاعات از دوستم گرفتم که اصلاْ این کارخونه چی تولید میکنه؟!!!! بعد هم رفتم بازدید...هاهاها

اما بازم مثل همیشه تنهام نزاشت و همه چیز به خیر گذشت...ممنونم خدای خوبم

دارم فراموش میکنم...نگو که سعی بیخوده

باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم

من می توانم می شود ،آرام تلقین می کنم

با عکس های دیگری تا صبح صحبت می کنم

با آن اتاق خویش را بیهوده تزیین می کنم

سخت است اما می شود در نقش یک عاقل روم

شب نه دعایت می کنم نه صبح نفرین می کنم


حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود

فکری برای این دل تنهای غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ا
ی و بر نمی گردی همین

خود را برای درک این
صد بار تحسین می کنم

از جنب وجوش افتاده ام دیگر نمی گویم به خود

وقتی عروسی می کند ان می کنم این می کنم


کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست


این جمله را با تلخی اش صد با ر تضمین می کنم...