zahra

no comment

zahra

no comment

خونه ی من

امروز یه خونه کشیدم. یک خونه شکلاتی.

وسط یک جنگل سبز...

پشت خونه یک دریا بود.(شاید مثل خونه شمال).

یک روبان صورتی روی درب اصلی بود.

وقتی میرفتی داخلش،  یک حوض آبی قشنگ وسط حیاط خونه بود. از ترس گربه ها ولی تو حوض ماهی نبود.

پنجره هاش بزرگ بودند اما شیشه دوبلکس نبودند. شیشه ها خیلی نازک بودند.

گوشه هال یک شومینه با یک صندلی چوبی بود.

یک فنجون قهوه تلخ کنار آیینه بود.

دیوارهای خونه سفید بودند. با یک عالمه قاب عکس.

عکس خودم، عکس بابا، ...خلاصه این که همه بودند. شاد و قشنگ

یک میز لهستانی گوشه هال بود.

روی میز دو تا شمعدون نقره ای بلند بود با شمع  های ساده و سفید. سجاده هم همین جا بود.

از آشپزخونه بوی غذا می اومد. یک رایحه دلپذیر. ( فکر کنم آشپزی هم یاد گرفته بودم!!)

یک بار هم یک خونه توصیف کنم به جای سوله

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد