امروز اولین جمعه بعد از اشتغال شدن من بود.
از دیروز با دوس جون برنامه گذاشته بودیم که بریم کوه.دیشب زنگ زدم کنسلش کردم.من میگم من تمبلم.خودم که میدونم
نماز صبح که قضا شد بماند.بعدش هم که پاشدم عین گارفیلد راه میرفتم.
یه خورده راجع به موضوع پروژه ام خوندم و بعدش اومدم نت.
از اونجا که بر زرنگی های خودم واقفم(کجایی پینوکیو...)تصمیم گرفتم که لباسهایی که قراره طی هفته بپوشمشون را اطو کنم که صبح ها نخواهم زود بیدار شم.
هاهاها چندتاشو که اطو کردم گفتم بسه دیگه مگه قراره چقد لباس بپوشم؟!بعضیهاشونم خوب بودن و اطو نمی خواستن.
غروب هم که تشریف میبرم مهمونی.گفتم بیام این اولین جمعه را ثبت کنم حیف میشه
وبلاگ جالبی دارید.
امیدوارم همیشه پاینده و موفق باشید.